چندین تکنیک فروش برای افزایش خرید مشتریان در فروشگاه

۲۰ تکنیک فروش برای افزایش خرید مشتریان فروشگاه‌ها در سال ۱۴۰۴

4
زمان مطالعه: 8 دقیقه

افزایش بازدید از فروشگاه، چه فیزیکی باشد چه آنلاین، تنها بخشی از مسیر فروش است. بسیاری از کسب‌وکارها سرمایه و انرژی زیادی صرف جذب مشتری جدید می‌کنند، اما وقتی پای تصمیم‌گیری به میان می‌آید، نمی‌توانند او را به خرید متقاعد کنند. در این نقطه است که تکنیک‌های فروش نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

در این مقاله از دایرکت ۲۰ تکنیک عملی و قابل‌اجرا را ارائه می‌دهیم که به کمک آن‌ها می‌توانید نرخ تبدیل بازدیدکننده به خریدار را افزایش دهید، رضایت مشتری را بیشتر کنید و او را به یک خریدار وفادار تبدیل نمایید.

۱. فروش راه‌حل، نه محصول

تمرکز بیش از حد روی ویژگی‌های فنی یا قیمت محصول معمولاً مشتری را قانع نمی‌کند. آنچه در ذهن خریدار اولویت دارد، این است که آیا محصول یا خدمات شما می‌تواند یک «مسئله واقعی» از زندگی او را حل کند یا نه. بنابراین،

فروشنده موفق کسی است که به‌جای فهرست‌کردن ویژگی‌ها، توضیح دهد که این کالا یا خدمت چگونه در زندگی مشتری تغییری ملموس ایجاد می‌کند.

برای مثال، به‌جای گفتن «این جاروبرقی ۲۴۰۰ وات قدرت دارد»، بگویید: «با این دستگاه، فرش‌هایی که همیشه گرد و خاک می‌گیرند، بالاخره تمیز می‌مانند و مجبور نیستید هر روز جارو بکشید.»

۲. گفت‌وگوهای واقعی با مشتریان آغاز کنید

مشتری زمانی خرید می‌کند که احساس کند فروشنده، دغدغه‌اش را درک کرده است. این درک فقط با گفت‌وگوهای سطحی ممکن نیست. باید از سؤالات باز استفاده کرد تا بفهمید مشتری دقیقاً به چه چیزی فکر می‌کند.

جملاتی مثل «چه چیزی باعث شد وارد فروشگاه بشوید؟» یا «دقیقاً دنبال چه نوع محصولی هستید؟» می‌تواند به شما کمک کند وارد گفت‌وگویی با معنا شوید.

فروشنده‌ای که فقط به گفتن «کمک می‌خواهید؟» بسنده می‌کند، معمولاً به هیچ‌کجا نمی‌رسد.

۳. دغدغه را بشنو، نه اعتراض را

اعتراض به قیمت، رنگ، جنس یا اندازه، اغلب نشانه رد محصول نیست؛ بلکه نشان‌دهنده «نیاز به تطبیق» است. یک فروشنده حرفه‌ای این نکات را به‌عنوان فرصت برای درک بهتر مشتری می‌بیند. اگر مشتری می‌گوید «این خیلی گرونه»، شاید منظورش این است که هنوز متوجه نشده چرا ارزش این هزینه را دارد.

در این شرایط، بهتر است گفتگو را به سمت شفاف‌سازی ببرید. مثلاً بپرسید: «چه چیزی باعث شد فکر کنید این محصول قیمت بالایی دارد؟» با این پرسش، وارد گفت‌وگویی می‌شوید که نه‌تنها باعث شناخت بیشتر مخاطب می‌شود، بلکه می‌تواند ذهن او را برای تصمیم‌گیری آماده‌تر کند.

۴. خوشامدگویی هدفمند، شروع حرفه‌ای

نحوه ورود مشتری به فروشگاه و برخورد اولیه فروشنده، مسیر کل تعامل را تعیین می‌کند. اگر این خوشامدگویی خشک و کلیشه‌ای باشد، مشتری احساس نمی‌کند که مهم است. اما اگر شخصی‌سازی شده و همراه با توجه واقعی باشد، همان ابتدا ارتباط انسانی شکل می‌گیرد.

مثلاً اگر مشتری قبلاً خریدی داشته، می‌توان گفت: «سلام مجدد! کیف دستی‌ای که جلسه قبل انتخاب کردید، راضی بودید؟»
اگر مشتری برای اولین بار آمده، جملاتی مانند «به فروشگاه ما خوش آمدید. دنبال چیز خاصی هستید یا دوست دارید اول یه نگاهی بیندازید؟» مناسب‌ترند.
در واقع، فروش موفق با استقبال موفق شروع می‌شود.

۵. نمایش عملی محصول، بهتر از هزار توصیف

مشتری وقتی می‌تواند درباره خرید تصمیم بگیرد که «نتیجه استفاده از محصول» را تصور کند. یکی از بهترین راه‌ها برای تسهیل این تصور، ارائه یک نمایش عملی یا دمو از محصول است. این روش به‌ویژه برای کالاهایی که کاربرد فیزیکی یا تأثیر قابل‌مشاهده دارند بسیار مؤثر است.

مثلاً اگر محصول شما یک اسپری تمیزکننده سطوح است، به‌جای توضیح درباره قدرت پاک‌کنندگی‌اش، بهتر است یک سطح چرب‌شده واقعی را جلوی چشم مشتری تمیز کنید. وقتی مشتری «نتیجه» را می‌بیند، دیگر نیازی به اقناع ذهنی ندارد، خودش به‌وضوح می‌بیند که چرا باید بخرد.

۶. نمونه رایگان، پلی به‌سوی خرید

در برخی موارد، امکان اجرای دمو وجود ندارد، اما می‌توان نمونه‌ای کوچک از محصول ارائه داد. این تکنیک، به‌ویژه در کسب‌وکارهایی مانند فروش عطر، خوراکی، محصولات مراقبت از پوست یا حتی خدمات، قابل‌اجرا است.

ارائه یک نمونه رایگان دو اثر روانی دارد: اول اینکه احساس ریسک مشتری را کاهش می‌دهد، چون بدون هزینه تجربه می‌کند؛ دوم اینکه باعث می‌شود فرد احساس دریافت ارزش اولیه کند و برای خرید کامل آماده‌تر شود.

تجربه بسیاری از کسب‌وکارها نشان داده که نرخ بازگشت مشتری بعد از دریافت یک نمونه رایگان، به‌مراتب بالاتر از زمانی است که صرفاً توضیح داده می‌شود چرا این محصول خوب است.

۷. آموزش مداوم کارکنان فروش، الزام نه انتخاب

کارکنان فروش تنها واسطه بین کالا و مشتری نیستند؛ آن‌ها در بسیاری موارد، تعیین‌کننده نتیجه فروش‌اند. اگر آموزش نبینند، ممکن است نه‌تنها نتوانند بفروشند، بلکه مشتری را نیز فراری دهند.

آموزش نباید فقط محدود به اطلاعات محصول باشد؛ باید شامل مهارت‌های نرم مانند گوش‌دادن، ارتباط غیرکلامی، کنترل تنش در برخورد با مشتری ناراضی، استفاده از ابزارهای فروش (مانند CRM یا POS) و حتی تشخیص نوع مشتری نیز باشد.

برای مثال، فروشنده‌ای که بداند چگونه سابقه خرید مشتری را بررسی کند، می‌تواند محصولی متناسب با علاقه یا خرید قبلی او پیشنهاد دهد. این مهارت‌ها به‌سادگی با چند جلسه آموزشی قابل انتقال است، اما اثر بلندمدت آن بر فروش بسیار چشم‌گیر است.

۸. پیگیری پس از خرید؛ تعامل را تمام نکنید

بسیاری از فروشندگان تصور می‌کنند که پس از پرداخت، کارشان با مشتری تمام شده است. درحالی‌که یکی از حیاتی‌ترین مراحل برای ایجاد وفاداری، دقیقاً بعد از خرید آغاز می‌شود.

ارسال پیامک تشکر، پرسش از میزان رضایت یا حتی پیشنهاد خرید مکمل، همگی نمونه‌هایی از پیگیری مؤثر هستند.

این کار دو پیام مهم برای مشتری دارد: اول اینکه شما او را فقط به‌عنوان یک «تراکنش» ندیده‌اید، بلکه ارتباط برایتان اهمیت دارد؛ دوم اینکه اگر مشکلی وجود داشته، به‌موقع قابل‌حل است.

۹. بازخورد مشتری، سرمایه خاموش

بسیاری از فروشگاه‌ها بازخورد را یا نادیده می‌گیرند، یا صرفاً برای ظاهر قضیه جمع‌آوری می‌کنند. درحالی‌که بازخورد مشتری، تحلیل بازار واقعی در مقیاس کوچک است. مشتری‌ها بدون اینکه هزینه تحقیق بگیرند، به شما می‌گویند کدام بخش از تجربه خریدتان جای بهبود دارد.

مهم این است که این بازخورد، هدفمند و اجرایی باشد. پرسش‌های کلی مثل «راضی بودید؟» کمتر مؤثرند. بهتر است بپرسید: «چه بخشی از فرآیند خرید برایتان مبهم بود؟» یا «چه چیزی باعث شد از خریدتان مطمئن‌تر شوید؟»

هیچ داده‌ای واقعی‌تر از آن نیست که مشتری خودش با زبان خودش بگوید چه چیزی باعث شد برگردد یا نگردد. اگر این را نفهمی، نمی‌فهمی فروش چطور کار می‌کند.

مشتری وقتی ببیند بازخوردش باعث تغییر شده، حس ارزشمندی پیدا می‌کند. این حس، پایه‌ای برای تکرار خرید است.

۱۰. ارجاع مشتریان جدید از دل مشتریان راضی

بهترین مشتریان شما کسانی هستند که شما را معرفی کرده‌اند، نه آن‌هایی که صرفاً تبلیغ شما را دیده‌اند. اگر یک مشتری از خریدش راضی باشد، احتمال دارد شما را به آشنایانش معرفی کند، اما اگر برای این کار انگیزه ایجاد کنید، نرخ ارجاع به شکل معناداری افزایش پیدا می‌کند.

یک برنامه ساده ارجاع می‌تواند شامل تخفیف، امتیاز باشگاه مشتریان یا هدیه کوچک برای هر معرفی موفق باشد.

 ارجاع مشتریان جدید از دل مشتریان راضی
مهم‌تر از مشوق، نحوه اطلاع‌رسانی و اجرای این برنامه است. اگر ساده، شفاف و سریع باشد، مشتری وارد بازی معرفی می‌شود.

فراموش نکنید که این نوع فروش، کم‌هزینه‌ترین و اعتمادسازترین روش بازاریابی است.

۱۱. استفاده از تجربه واقعی مشتریان

در تبلیغات و توضیحات فروشگاهی، جملات ساختگی خیلی زود لو می‌روند. اما وقتی تجربه واقعی مشتری‌ها را تعریف کنید، نه‌تنها اعتماد ایجاد می‌شود، بلکه مخاطب خودش را جای آن فرد می‌گذارد و تصمیم‌گیری‌اش آسان‌تر می‌شود.

مثلاً اگر فروشگاه شما محصولات مراقبت از پوست دارد، روایت اینکه «مشتری‌ای که ماه گذشته کرم را خریده بود، این بار با دو نفر از دوستانش برگشت و همین کرم را برای آن‌ها هم گرفت»، اثرگذاری بیشتری دارد تا اینکه بگویید: «کرم ما پرفروش است».

این روایت‌ها را می‌توان از پیام‌های مشتری، نظرها در شبکه‌های اجتماعی یا تماس‌های تلفنی واقعی استخراج کرد. کافی است گوش شنوا داشته باشید.

۱۲. تقویت فن بیان و مهارت پرزنت

برخی فروشندگان فکر می‌کنند پرزنت یعنی حفظ کردن ویژگی‌ها و قیمت‌ها. در حالی‌که پرزنت مؤثر، ترکیبی از «شناخت محصول»، «درک دغدغه مشتری» و «بیان متناسب» است.

فن بیان ضعیف، حتی بهترین کالا را هم کم‌ارزش جلوه می‌دهد. اما وقتی فروشنده بتواند بدون زیاده‌گویی، با لحن حرفه‌ای و مثال ملموس، توضیح دهد چرا این محصول برای آن مشتری مفید است، احتمال خرید به‌طور چشم‌گیری بالا می‌رود.

تمرین در این حوزه شامل جمله‌سازی، کنترل لحن، تن صدا، و تمرین موقعیت‌های فرضی است. اگر فروشنده به‌اندازه‌ای تمرین کرده باشد که بتواند محصول را در دو دقیقه به‌صورت طبیعی و دقیق معرفی کند، یعنی به سطح قابل‌قبولی از پرزنت و فن بیان با مشتری رسیده است.

۱۳. معرفی گزینه‌های باکیفیت‌تر (Upselling)

وقتی مشتری محصولی را انتخاب کرده، بسیاری از فروشنده‌ها خیال‌شان راحت می‌شود. اما یک فرصت مهم دقیقاً همین‌جا پیش روی شماست: پیشنهاد نسخه‌ای با کیفیت بالاتر یا امکانات بیشتر. این روش که با نام «Upselling» شناخته می‌شود، نه فریب است، نه فشار روانی؛ اگر درست اجرا شود، به نفع مشتری هم هست.

مثلاً اگر مشتری یک آبمیوه‌گیری مدل پایه را انتخاب کرده، می‌توان گفت: «مدل جدیدش فقط ۴۰۰ هزار تومان اختلاف دارد، ولی هم سروصدایش کمتر است و هم تیغه استیلش طول عمر بیشتری دارد.» اگر این جمله با لحن طبیعی، بدون اغراق و با اعتماد به نفس گفته شود، مشتری به خرید گران‌تر ولی با ارزش‌تر فکر می‌کند.

فروشنده‌ای که گزینه بهتر را پنهان کند، در واقع سود بلندمدت را از خودش می‌گیرد.

۱۴. فروش مکمل؛ وقتی مشتری آماده خرید بیشتر است

در کنار upselling، تکنیک «Cross-selling» هم مطرح است؛ یعنی پیشنهاد محصولی مکمل با چیزی که مشتری انتخاب کرده. اگر مشتری کفش خرید، جوراب مناسب هم می‌تواند به او پیشنهاد شود. اگر کسی غذاساز خرید، می‌توان تیغه اضافی یا دفترچه دستور پخت هم معرفی کرد.

تفاوت این روش با فروش تهاجمی این است که پیشنهاد باید منطقی و مرتبط باشد. پیشنهاد جوراب به کسی که لپ‌تاپ خریده، بیشتر باعث بی‌اعتمادی می‌شود تا فروش. اما وقتی پیشنهاد درست باشد، نه‌تنها فروش افزایش می‌یابد، بلکه تجربه خرید هم کامل‌تر می‌شود.

برای درک بهتر تفاوت این دو روش، جدول زیر را ببینید:

روش فروش
تعریف
نمونه واقعی
هدف نهایی
Upselling
پیشنهاد نسخه گران‌تر یا پیشرفته‌تر از همان محصول
معرفی گوشی مدل بالاتر به مشتری‌ای که مدل اقتصادی را انتخاب کرده
افزایش میانگین ارزش خرید
Cross-selling
معرفی محصول مکمل یا مرتبط با خرید اصلی
پیشنهاد کیف لپ‌تاپ به خریدار لپ‌تاپ
افزایش تعداد اقلام سبد خرید

۱۵. تحلیل و بهبود عملکرد فروش؛ بدون داده ممکن نیست

هیچ‌کدام از تکنیک‌های بالا اگر بدون بررسی تأثیرشان اجرا شوند، بهینه نمی‌شوند. فروشنده حرفه‌ای فقط روی «تعداد فاکتور» تمرکز نمی‌کند؛ بلکه مواردی مثل «میانگین ارزش خرید»، «تعداد کالا در هر خرید»، یا «فروش روزانه هر نیرو» را تحلیل می‌کند تا بفهمد کدام تکنیک جواب داده و کدام نیاز به اصلاح دارد.

مثلاً اگر بعد از آموزش کارکنان، تعداد خریدهای چندمحصولی بالا رفت، احتمالاً تکنیک Cross-selling درست پیاده شده است. یا اگر ارزش خرید در شعبه‌ای بالاتر از شعبه دیگر است، شاید تیم فروش آن‌جا مهارت بهتری در upselling دارد.

بهبود در فروش، نتیجه مداومت در سنجش و تحلیل است؛ نه فقط اجراهای موردی.

۱۶. استفاده از داده مشتری برای شخصی‌سازی خرید

یکی از مزیت‌های فروش در عصر دیجیتال، امکان ذخیره و استفاده از اطلاعات مشتری است. وقتی می‌دانید مشتری در گذشته چه چیزی خریده، چه زمانی معمولاً سر می‌زند، یا چه سبک محصولی را ترجیح می‌دهد، می‌توانید تجربه خرید او را شخصی‌سازی کنید.

مثلاً اگر مشتری همیشه لوازم آشپزخانه برند خاصی را می‌خرد، می‌توان هنگام موجود شدن محصول جدید آن برند، به‌صورت اختصاصی به او اطلاع داد. یا اگر معمولاً خریدهایش حوالی حقوق‌بگیری انجام می‌شود، کمپین‌های پیامکی او را با آن بازه زمانی هماهنگ کنید.

استفاده از داده مشتری برای شخصی‌سازی خرید
فروش مبتنی بر داده، یعنی احترام به ترجیحات مشتری و افزایش احتمال خرید مجدد.

۱۷. یکپارچه‌سازی فروش آنلاین و حضوری

رفتار خرید مشتریان دیگر خطی و یکنواخت نیست. ممکن است مشتری ابتدا در اینستاگرام شما را ببیند، بعد برای دیدن جنس حضوری به فروشگاه بیاید و نهایتاً خرید را از وب‌سایت انجام دهد. در چنین وضعیتی، اگر تجربه خرید در این سه بستر ناهماهنگ باشد، مشتری سردرگم می‌شود.

یکپارچه‌سازی به این معناست که اطلاعات مشتری، تاریخچه خرید، پیشنهادها و تخفیف‌ها در همه کانال‌ها هماهنگ باشد.

اگر مشتری در فروشگاه حضوری شماره موبایل داده و عضو باشگاه شده، نباید هنگام خرید آنلاین دوباره از صفر شروع کند. این هم‌راستایی داده‌ها، رضایت را بالا می‌برد و احتمال خریدهای بعدی را بیشتر می‌کند.

۱۸. بررسی و فعال‌سازی پاداش وفاداری در زمان خرید

یکی از راه‌های افزایش تکرار خرید، این است که پاداش وفاداری مشتری، در لحظه خرید به او یادآوری شود. بسیاری از مشتریان حتی نمی‌دانند که امتیاز یا تخفیف دارند. اگر فروشنده در زمان خرید این امتیاز را بررسی و فعال کند، احساس «ارزشمندی» در مشتری تقویت می‌شود.

مثلاً اگر مشتری عضو باشگاه است و قبلاً دو بار خرید کرده، فروشنده می‌تواند بگوید: «الان ۱۵ امتیاز دارین، می‌خواید استفاده کنیم برای ۵٪ تخفیف؟» این کار دو پیام دارد: شما مشتری را می‌شناسید و پاداشش را فراموش نکرده‌اید.

پاداش‌های بی‌استفاده، پاداش نیستند. سیستم پاداش وقتی اثر دارد که درست و به‌موقع یادآوری شود.

۱۹. تنوع در روش‌های پرداخت؛ ساده‌سازی تصمیم

بخش قابل‌توجهی از رها کردن خرید، به‌ویژه در فروشگاه‌های آنلاین، به مشکلات یا محدودیت‌های پرداخت برمی‌گردد. امروزه مشتریان انتظار دارند که روش پرداخت متناسب با شرایط خودشان را انتخاب کنند: کارت‌به‌کارت، پرداخت در محل، درگاه مستقیم، خرید اقساطی یا حتی پرداخت با کیف پول دیجیتال.

اگر فقط یک روش را پیشنهاد دهید، بسیاری از مشتریان بالقوه را از دست می‌دهید. تنوع در پرداخت، به‌ویژه در خریدهای سنگین یا غیرضروری، می‌تواند مانع مهمی را بردارد و مسیر خرید را هموارتر کند.

حرف آخر

تمام تکنیک‌هایی که در این مقاله گفته شد، در نهایت به یک اصل برمی‌گردند: مشتری، نه صرفاً دنبال کالا، بلکه به‌دنبال تجربه‌ای قابل‌اعتماد، راحت و ارزشمند است. فروشنده‌ای که این تجربه را طراحی و مدیریت کند، بدون نیاز به تخفیف دائمی، می‌تواند فروش پایدار و تکرارپذیر بسازد.

از درک دغدغه مشتری گرفته تا تحلیل داده‌های خرید، از تقویت پرزنت کارکنان تا اجرای برنامه وفاداری، همگی بخش‌هایی از همان پازل اصلی هستند: ایجاد ارتباط انسانی در دل یک فرآیند حرفه‌ای.

Picture of سعید تقوی

سعید تقوی

از سال ۱۳۸۸ در حوزه نویسندگی در فضای اینترنت و مطبوعات آنلاین فعالیت می‌کنم و عضو رسمی کانون نویسندگان ایران هستم. تاکنون دو کتاب منتشر کرده‌ام و تمرکز و علاقه‌ام به نوشتن در حوزه‌های کسب‌وکار، ادبیات، هنر و گردشگری است.
برچسب ها
دیدگاه

نظرات کاربران