وبلاگ دایرکت > بازاریابی و تبلیغات > افزایش فروش و درآمد > این ۲ رویکرد را از امروز در فروشگاهتان پیاده کنید، فردا فروشتان ۲ برابر می‌شود!
2 رویکرد افزایش فروش

این ۲ رویکرد را از امروز در فروشگاهتان پیاده کنید، فردا فروشتان ۲ برابر می‌شود!

زمان مطالعه: 6 دقیقه
فهرست مطالب

بسیاری از فروشندگان تصور می‌کنند دلیل پایین‌بودن فروش آن‌ها یا به‌خاطر قیمت بالاست یا کمبود تبلیغات. اما مشکل اغلب نه در محصول است و نه در بازار؛ بلکه در زاویه‌ دید اشتباهی است که در لحظه‌ فروش شکل می‌گیرد. اگر قرار باشد مشتری با شما همراه شود، ابتدا باید حس کند که او را فهمیده‌اید، نه اینکه بخواهید محصولتان را به او بفهمانید.

در این مقاله از دایرکت، دو رویکرد روان‌شناختی و موقعیت‌محور را بررسی می‌کنیم که از ریشه مدل ذهنی فروشندگان حضوری را دگرگون می‌کنند؛ رویکردهایی که اگر درست درک و اجرا شوند، می‌توانند حتی بدون تغییر در محصول یا قیمت، فروش را به شکل قابل‌توجهی افزایش دهند.

رویکرد اول: از معرفی ویژگی‌ها به کشف موقعیت استفاده تغییر مسیر دهید

تقریباً اغلب فروشندگان از معرفی جنس، کیفیت، متریال، و مبدأ محصول شروع می‌کنند. این کار برای خودشان کاملاً بدیهی است؛ چون در فرایند خرید کالا، ساعت‌ها با تأمین‌کننده گفت‌وگو کرده‌اند، تفاوت‌های فنی را یاد گرفته‌اند، اصطلاحات تخصصی را می‌شناسند، و حالا می‌خواهند این آگاهی را به مشتری منتقل کنند.

اما یک واقعیت را معمولاً نادیده می‌گیرند:

مشتری نه در جایگاه مهندس کنترل کیفیت است، نه قرار است در مسابقه طراحی صنعتی داوری کند. او با یک مسئله بسیار شخصی به فروشگاه آمده:

«من در موقعیتی قرار دارم، آیا این کالا با آن موقعیت جور درمی‌آید؟»

مسئله دقیقاً از همین‌جا شروع می‌شود:

وقتی فروشنده مستقیماً به سراغ ویژگی‌های محصول می‌رود، در واقع انگار با یک حافظه اطلاعاتی حرف می‌زند؛ نه با انسانی که دغدغه و بافت ذهنی دارد.

مشتری در لحظه خرید، اول و بیش از هر چیز، خودش را در موقعیتی خاص تصور می‌کند: مهمانی، فضای خانه، جلسه‌ کاری، سفر، یا هدیه دادن. و تنها در صورتی که احساس کند این محصول می‌تواند آن موقعیت را کامل کند، شروع به شنیدن اطلاعات فنی و قیمتی می‌کند.

مثال برای فهم بهتر

فرض کنید شما فروشنده‌ مبل هستید. یک ست سلطنتی نفیس دارید، ساخته‌شده از چوب گردوی جنگل‌های فلان منطقه، با منبت‌کاری‌های دست‌ساز و پارچه‌ بلژیکی اصل.

شما با ذوق این ویژگی‌ها را شرح می‌دهید، اما مشتری، خانه‌ای با دیوارهای ساده، نور سقفی خطی، و کف‌پوش طوسی دارد. در ذهنش فقط یک جمله شکل می‌گیرد:

«این مبل، به فضای خونه‌م نمی‌خوره.»

این‌جا حتی اگر قیمت مناسب باشد، تخفیف دهید، یا ضمانت هم اضافه کنید و خود درخت را بیاورید که بر کیفیت و اصل بودنش شهادت شفاهی دهد، بازهم هیچ فایده‌ای ندارد! چون تصمیم قبلاً گرفته شده؛ نه بر مبنای جنس، بلکه بر مبنای عدم تطابق موقعیت مصرف.

معرفی ویژگی‌های محصول به مشتری
فقط بعد از آنکه مشتری احساس کرد محصول نیازش را رفع می‌کند، شروع به ارائه اطلاعات تخصصی کنید.

اما فروش موفق از کجا شروع می‌شود؟

از یک جمله بسیار ساده، اما تعیین‌کننده:

«قراره کجا استفاده‌اش کنید؟»

همین پرسش، جهت مکالمه را عوض می‌کند. به‌جای آن‌که شما اطلاعات بدهید، مخاطب شروع به تصویرسازی می‌کند. و شما حالا فرصت دارید محصول را نه به عنوان یک “چیز”، بلکه به عنوان یک “راه‌حل مناسب آن موقعیت” به او نشان دهید.

چرا این رویکرد جواب می‌دهد؟

چون ذهن مشتری در لحظه خرید، به دنبال تصویری از آینده است؛ تصویری که در آن این کالا نقش دارد.

تا وقتی شما آن تصویر را برایش نساخته‌اید، کیفیت کالا بی‌اثر است. اما به محض آنکه نشان دهید این محصول می‌تواند در موقعیت مصرف او بدرخشد، ویژگی‌های فنی، خودبه‌خود ارزشمند می‌شوند.

در این رویکرد، کیفیت دیگر ابزار اقناع نیست؛ بلکه مهر تأیید نهایی بر انتخابی است که قبلاً در ذهن خریدار شکل گرفته است.

رویکرد دوم: تمرکز را از «راهنمایی بی‌وقفه» بردارید و روی «لحظه سکوت» بگذارید

در ذهن بسیاری از فروشندگان، سکوت نوعی بی‌ادبی یا ضعف در کار محسوب می‌شود. برای همین در طول حضور مشتری، مدام حرف می‌زنند: از ویژگی‌ها می‌گویند، قیمت را توجیه می‌کنند، مدل‌های دیگر را پیشنهاد می‌دهند، و حتی لحظه‌ای اجازه نمی‌دهند فضای فروشگاه از صدای آن‌ها خالی بماند.

اما این رفتار، درست در لحظه‌ای که ذهن مشتری آماده‌ی تصمیم‌گیری است، تبدیل می‌شود به یک مزاحم. در ذهن خریدار، لحظه‌ای وجود دارد که باید از صدا خالی باشد تا تصویر پر شود.

چرا لحظه‌ سکوت از هر نوع راهنمایی مؤثرتر است؟

لحظه‌ای را تصور کنید که مشتری لباسی را در دست گرفته، یا کنار یک مبل ایستاده و آن را لمس می‌کند.

در این لحظه، او در حال وارد شدن به سناریوی ذهنی خود است. نه صرفاً برای قضاوت درباره کالا، بلکه برای تخیل درباره نقش آن در زندگی‌اش.

در حال ساختن یک تصویر است:

آیا این لباس من را در آن جلسه کاری، مقتدرتر نشان می‌دهد؟
آیا این مبل با نور اتاقم هماهنگ می‌شود؟
آیا این کفش برای پیاده‌روی شبانه راحت است یا فقط ظاهر خوبی دارد؟

اگر در این لحظه، فروشنده با هیجان وسط حرف ذهن مشتری بپرد و بگوید:

 «این جنس ترک درجه‌یکه، نخ خالصه، پاشنه‌اش تزریقیه…»

نه‌تنها کمکی به تصمیم‌گیری نکرده، بلکه روند تجسم و انتخاب را شکسته است.

کارکرد واقعی سکوت در فروش چیست؟

سکوت اگر به‌موقع و هوشمندانه باشد، به مشتری اختیار می‌دهد بدون فشار، خودش را در آینده‌ای که کالا در آن حضور دارد، تصور کند.

در چنین لحظه‌ای، فروشنده از یک سخن‌گو به یک ناظر تبدیل می‌شود؛ کسی که با سکوت، فضا می‌سازد، نه با کلمات آن را اشغال می‌کند.

اما این سکوت، فقط زمانی اثرگذار است که اطلاعات زمینه‌ای اولیه به‌درستی داده شده باشد.

یعنی مثلاً قبل از آن‌که مشتری لباسی را امتحان کند، فروشنده این جمله را گفته باشد:

این مدل، بیشتر برای کسانیه که دنبال استایل رسمی با آزادی حرکت هستن.

حالا مشتری در آینه، صرفاً لباس را نمی‌بیند؛ بلکه خودش را در جایگاه کسی می‌بیند که این استایل را دارد یا ندارد.

فروش واقعی، اغلب در سکوت شکل می‌گیرد

تصمیم خرید، معمولاً در لحظه‌ای گرفته می‌شود که هیچ کلمه‌ای در فضا نیست. مشتری با خودش خلوت می‌کند، فکر می‌کند، مقایسه می‌کند، تجسم می‌کند، و اگر تصویر نهایی با خواسته‌اش تطابق داشت، به‌سوی خرید می‌رود.

در این میان، فروشنده موفق کسی نیست که بیشتر توضیح داده؛ بلکه کسی است که دقیقاً در لحظه درست، سکوت کرده است.

لحظه‌ سکوت برای مشتری
با راهنمایی بی‌وقفه مشتری، تبدیل به یک مزاحم می‌شوید، نه یک فروشنده حرفه‌ای!

نمونه مکالمات موفق

درک مفاهیم کلیدی، تنها زمانی در عمل مؤثر واقع می‌شود که به زبان رفتار و گفتار روزمره ترجمه شوند. در این بخش، قصد داریم نشان دهیم که دو رویکرد بالا—یعنی تمرکز بر موقعیت مصرف به‌جای ویژگی محصول، و سکوت به‌جای راهنمایی مداوم—چگونه می‌توانند در قالب مکالمات واقعی با مشتری پیاده شوند.

در ادامه، چند سناریوی ساده از گفت‌وگوهای فروشگاهی ارائه شده که هرکدام بیانگر اجرای درست این دو رویکرد در عمل هستند.

سناریو اول: توجه به موقعیت مصرف

صحنه: فروشگاه کیف چرم مردانه

🔹مشتری: (کیفی را از قفسه برمی‌دارد و به بند آن نگاه می‌کند)
🔸فروشنده: این مدل معمولاً بیشتر انتخاب کساییه که قرار جلسات رسمی‌شون وسط روز باشه ولی نمی‌خوان کیف خیلی بزرگ و سنگین داشته باشن. میتونم بپرسم معمولاً این کیف رو بیشتر قراره کجا استفاده کنین؟
🔹مشتری: بیشتر برای رفت‌وآمد روزانه‌م بین دو تا شرکت می‌خوام.
🔸فروشنده: اون‌وقت احتمالاً کاغذ و لپ‌تاپ هم همراه‌تونه. این مدل بندش ضدتعریق طراحی شده برای استفاده روزمره طولانی. تو محیط‌های اداری رسمی هم به خاطر ظاهرش خیلی خوب جواب داده.
مکالمه موفق با مشتری
مکالمه موفق با مشتری، شامل روش‌هایی است که با ذهن و موقعیت مشتری تعامل می‌کنید.

سناریو دوم: از پرحرفی به سکوت مؤثر

صحنه: فروشگاه پوشاک زنانه

🔹مشتری: (لباسی را بر تن می‌کند و در آینه خودش را نگاه می‌کند)
🔸فروشنده (قبل از پرو): این مدل رو معمولاً خانم‌هایی انتخاب می‌کنن که هم راحتی براشون مهمه، هم می‌خوان استایل رسمی داشته باشن. جنسش هم کش‌داره، برای روزهای طولانی اذیت نمی‌کنه.
(فروشنده بعد از این جمله، کاملاً ساکت می‌ماند. مشتری چند بار لباس را در آینه بالا و پایین می‌کند، دست روی بافت آن می‌کشد، لبخندی می‌زند.)
🔹مشتری: آره بد نیست….

اینجاست که شما می‌توانید شروع کنید و از کیفیت و جنسش بگویید که تولید کجاست و غیره.

جمع‌بندی

در فروشگاه‌های فیزیکی، آنچه تعیین می‌کند مشتری تصمیم به خرید بگیرد یا نه، الزاماً کیفیت محصول یا میزان اطلاعات ارائه‌شده نیست. آنچه در عمل تفاوت ایجاد می‌کند، روشی است که فروشنده با ذهن و موقعیت مشتری وارد تعامل می‌شود.

در این مقاله به دو رویکرد کلیدی پرداختیم که اگر به‌درستی در رفتار فروشنده نهادینه شوند، بدون آن‌که نیازی به تغییر در قیمت یا کمپین‌های بیرونی باشد، فروش را افزایش می‌دهند:

  • به‌جای توصیف متریال و جزئیات فنی، ابتدا بفهمید مشتری در چه فضایی قرار است از محصول استفاده کند، و آیا این کالا با آن موقعیت هماهنگ است یا نه. تنها وقتی این تطابق برای او شکل گرفت، ویژگی‌های فنی معنا پیدا می‌کنند.
  • فروشنده باید بداند که بخش مهمی از فرایند تصمیم‌گیری در ذهن خریدار و در سکوت اتفاق می‌افتد. او باید فضایی برای این تجسم ایجاد کند؛ نه این‌که با جملات بی‌وقفه، داستان ذهنی مشتری را قطع کند.

هر دو رویکرد، به جای آنکه بر «تکنیک فروش» تکیه کنند، بر «درک روان‌شناختی از لحظه خرید» بنا شده‌اند. و دقیقاً به همین دلیل است که اگر امروز در فروشگاهتان به این دو زاویه‌دید عمل کنید، ممکن است همین فردا با فروش متفاوت‌تری مواجه شوید.

Picture of سعید تقوی

سعید تقوی

از سال ۱۳۸۸ در حوزه نویسندگی در فضای اینترنت و مطبوعات آنلاین فعالیت می‌کنم و عضو رسمی کانون نویسندگان ایران هستم. تاکنون دو کتاب منتشر کرده‌ام و تمرکز و علاقه‌ام به نوشتن در حوزه‌های کسب‌وکار، ادبیات، هنر و گردشگری است.
برچسب ها
فهرست مطالب

با دایرکت، قهرمان کسب‌و‌کارت باش!

پربازدیدترین‌ها

نمونه متن تبلیغاتی برای فروش لباس زنانه، مردانه و کودک | پیامک، تراکت، اینستاگرام و تخفیف‌ها

یک جمله خوب، وقتی درست و در زمان مناسب گفته شود، می‌تواند مشتری را از پشت ویترین یا در حال مرور گوشی، به سمت خرید سوق دهد. به‌ویژه در بازار پوشاک، استفاده از متن‌های هوشمندانه، خلاقانه و متناسب با پلتفرم، مزیتی رقابتی برای هر فروشگاهی ایجاد می‌کند.

این ۲ رویکرد را از امروز در فروشگاهتان پیاده کنید، فردا فروشتان ۲ برابر می‌شود!

بسیاری از فروشندگان تصور می‌کنند دلیل پایین‌بودن فروش آن‌ها یا به‌خاطر قیمت بالاست یا کمبود تبلیغات. اما مشکل اغلب نه در محصول است و نه در بازار؛ بلکه در زاویه‌ دید اشتباهی است که در لحظه‌ فروش شکل می‌گیرد.

متن افتتاحیه رستوران | نمونه‌های جذاب برای بنر، دعوتنامه، تبلیغ و پست

افتتاح یک رستوران، لحظه‌ای کلیدی در مسیر راه‌اندازی یک کسب‌وکار است. این نقطه‌ی شروع نه‌فقط معرفی برند، بلکه فرصتی برای جذب اولین مشتری‌ها، ایجاد ذهنیت اولیه و شکل‌گیری ارتباطی ماندگار با مخاطب است.
دیدگاه

نظرات کاربران